رقاص مرگ 30

وقتی شوگا لیا رو جدا میکنه لیا میوفته زمین و یونگی ملافه رو سریع میکشه کنار و ات رو میبینه که داره نفس نفس میزنه و خیس عرق شده
#ات حالت خوبه؟
+(سر تکون میده)
_کوک سر و صدا رو میشنوه و میاد پایین و میفهمه چی شده)
_ات حالت بهتره؟
+بله
✓من دستم زخمی شده هیچی نمیگی به من 😔😡
_لیا کسی که صدمه دیده تو نیستی ات ، ات میفهمی؟ برو بالا بخواب از فردا ات توی این عمارت نمیمونه و میره پیش اعضا
✓واقعا؟
_اره
✓باشه میرم بالا
(رفت)
+ارباب راست میگی؟
_اره، یه مدت پیش تهیونگ باید باشی هر وقت تهیونگ خوب شد بر میگردی نگران نباش
+باشه ارباب (ناراحت)
_(میاد جلو و موهاشو ناز میکنه)
میرن بالا>
#کوک نمیدونستم رمانتیک بازی بلدی بکنی با ات
_من مگه رمانتیک بودم؟
#نه اصلا(همون اره خودمونه😂)

فردا صبح میشه و ات وسایلش رو جمع میکنه و با ماشین تهیونگ میره

۳ساعت بعد کوک میره عمارت کیم>
♛داش زحمت نکش ما سه ساعت پیش همو دیدیم
_اره میدونم میخوتستم ببینم از ات راضی یا نه؟
♛راضی راضیم خیلی دختر خوشگل و باهوشی هست
_اهوم خب؟
♛خب دیگه هیچی میخوای بری؟
_اره فعلا
باش.
۴ساعت بعد
(صدای زنگ)
+ارباب کیم من کیرم
♛باش
جلوی در 🌸
+عععه ارباب جئون شما هستید مگه چند ساعت پیش اینجا نبودید؟
_اره اما یه چیزی یادک رفت
+چی؟
_خودکارم برو ببین پیداش میکنی یا نه
+باش
♡چند دقیقه بعد ♡
+نه نبود
_اها باش خدافظ ات
+خدافظ ارباب
((رفت))
+چرا اینجوری کرد؟
💜30💜
دیدگاه ها (۱۲)

شوگااااا❤❤🥺

31

29

سلام راستی توی پارت قبل جای که جین میگه یاععع منو باید اجوشی...

پارت ۳۶ات: بالاخره میتونیم بریم جیمین: اره ات: اخیش بالاخره ...

تهیونگ: پس بخواب ات: باشه میرسین به خونه و تهیونگ ماشین رو پ...

*شروع رمان *

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط